۰
plusresetminus
تاریخ انتشارسه شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۳ - ۱۳:۰۹
کد مطلب : ۱۸۴۳۸
نگاهي به آيين استقبال از ماه محرم در شهر بن؛

علم‌هايي که در سحرگاه عاشورا به آب مي‌زنند و بر زخم شرمندگي آب نمک مي‌پاشند

صداي طبل و سنج و زنجير مي آيد؛ علم‌هاي سبز و سياه که سر به طاق آسمان نهاده اند نگاه هر رهگذري را به پهنه آسمان مي کشاند و نام علمدار علقمه بر صحيفه دل نقش مي بندد؛ علم هاي ديگري که به نشان از غم افتادن علم از دست علمدار کمر خم کرده و بار غمي سنگين را به دوش مي کشند. علم هايي که در سحرگاه عاشورا به آب مي زنند و بر زخم شرمندگي آب نمک مي‌پاشند.
علم‌هايي که در سحرگاه عاشورا به آب مي‌زنند و بر زخم شرمندگي آب نمک مي‌پاشند
به گزارش جهانبین‌نیوز به نقل از زنگ خبر، شادي شيعيان که در هنگامه بزرگترين عيد به اوج مي رسد با غم فراموشي پيام آخرين پيام آور در حفظ حرمت ولايت عجين مي شود. براستي مسلمانان را چه شد که با رها کردن ريسمان ولايت، يوسف امام را نه به چاه بلکه به مسلخ بردند...

غدير که تمام مي‌شود حرارت قلوب شيعيان در ماتم حسين (عليه السلام) زبانه مي کشد و کوچک و بزرگ، زن و مرد، پير و جوان برای استقبال از عزاي سلطان عشق مهيا مي شوند.

شهر بن در استقبال از ماه پيروزي خون بر شمشير جلوه ديگري به خود مي گيرد؛ جوانان را که مي‌نگري هريک با انجام کاري در تسلاي غم مولاي غريب و قريب مي کوشند هرچند نيک مي‌دانند غم غربت نينوا را کسي ياراي تسکين دادن نيست.

صداي محرم را مي شنوي؟! نوايش در درون توست. ضربان قلبت با ياد چه کسي ضرب مي گيرد و نام چه کسي را در باران زمزم چشمانت بر لب زمزمه داري؟ به ياد کدامين ذبيح احرام مي بندي و جامه سياه بر تن مي کني؟

صداي طبل و سنج و زنجير مي آيد؛ علم‌هاي سبز و سياه که سر به طاق آسمان نهاده اند نگاه هر رهگذري را به پهنه آسمان مي کشاند و نام علمدار علقمه بر صحيفه دل نقش مي بندد؛ علم هاي ديگري که به نشان از غم افتادن علم از دست علمدار کمر خم کرده و بار غمي سنگين را به دوش مي کشند. علم هايي که در سحرگاه عاشورا به آب مي زنند و بر زخم شرمندگي آب نمک مي‌پاشند؛ آبي که عطش فرو مي نشاند اين روزها بر دل‌ها آتش مي زند...

نخل ها و خيمه هاي بر پاشده در ورودي شهر ، پرنده خيال را به سرزمين نينوا پرواز مي دهد،يک سو خيام حق،صداي مناجات و تلاوت تاليان قرآن و صداي طفلي که به دل چنگ مي زند و سويي ديگر ....

هيچ کس با پاي خود به محفل راه نمي يابد مگر با اذن مادر سادات؛ محرم که مي شود همه دعوتند. يکي برسر وسينه و ديگري زنجير بردوش مي زند. شانه اي مي لرزد اشک ها سرازير مي شود؛ تکيه ها و حسينيه هاست که به همت هيئات مذهبي سيه پوش مي شود و با حضور عزاداران صحنه هاي نابي را در بوم زمين ترسيم مي کند و عرشيان هستند که با نظاره اين دلدادگي ها، زمينيان را در برپايي عزا همراهي مي کنند.

مادران با دست خويش پيراهن مشکي به قامت رعناي فرزندانشان مي پوشانند. چه زيباست که مادري به رسم شکرگذاري در شفاي فرزند در سحرگاهان محرم در کنار ديگ نذري با نجواي زيارت عاشورا، دين خود را نسبت به نذر خود ادا مي کند.

شور نوجوانان وکودکان اما چيز ديگري است. پيراهن هاي مشکي مزين با نام سبز حسين زيبايي خاصي به چهره معصومانه آنها بخشيده است.

در گوشه وکنار خيابان، ديگ هاي نذري و گوسفندهاي رنگين وشتراني که مهياي ذبح هستند، به چشم مي خورد؛از هر کوچه وخياباني که مي گذري خانه هايي به چشم مي خورد که آماده پذيرايي از عزادارانند و از سويي ديگر هيئت‌هايي مي آيند و پس از اقامه نماز، ميهمان سفره صاحب‌خانه مي شوند.

و اين تنها گوشه از ارادت و محبت مردمان شهر بن به سيد و سالار شهيدان است که هر ساله ميهماناني را از نقاط مختلف کشور به سوي خود مي کشاند.

انتهاي پيام/ف/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

خبرهای مارا در پیام رسان های زیر دنبال کنید

تاريخ:

جمعه ۶ دی ۱۳۹۸

ساعت:

۱۶:۰۹:۳۵

27 Dec 2019