۰
plusresetminus
تاریخ انتشارچهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۵
کد مطلب : ۵۳۷۸۶
شهید مجید اسفندیارپور:

اى كاش شهيد شدم ديگرجسمى براى بازگرداندن نداشته باشم

اى كاش من هم جائى كه شهيد شدم ديگرجسمى براى بازگرداندن نداشته باشم شايد خداوند مرا مورد رحمتش قرار دهد.
اى كاش شهيد شدم ديگرجسمى براى بازگرداندن نداشته باشم
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «جهانبین نیوز»، شهید مجید اسفندیارپور در وصیت‌نامه خود می‌نگارد:

بسم‌الله الرحمن الرحیم

و مگوئید آنان که درراه خدا کشته شدند مرده‌اند بلکه زنده‌اند ولیکن شما نمی‌فهمید.

به نام خداوند بزرگ و درود بیکران بر منجی عالم بشریت امام زمان (عج) و نائب برحقش امام خمینی و با درود بیکران بر ارواح طیب  شهدای اسلام از صدر اسلام تاکنون. چند کلامی را برحسب وظیفه به‌عنوان وصیت برای شما می‌نویسم به امید آنکه خداوند متعال همه ما را در جوار رحمتش جای دهد. اول سر صحبتم را با شما مردم حزب‌الله آغاز می‌کنم. شمائیکه از جان و مال و هستی خویش درراه به ثمر رسیدن این انقلاب دریغ نکردید. شمائیکه فرزند خویش را با دست خود کفن‌کرده و در قبر گذاشتید و حال دعاگوی رزمندگان  هستید.

من همه مدت‌ها با بچه‌های شما بودم من مدت‌هاست که آرزوی دیدن آن‌ها رادارم. من فکر می‌کنم با آن‌ها بوده‌ام بیشتر مشتاق دیدار آن‌ها باشم و سلام شمارا به آن‌ها برسانم. ما رزمندگان از اول که  پای در بسیج می‌گذاریم می‌دانیم که سرنوشتمان چیست و می‌دانیم که به کجا می‌رویم و می‌دانیم که روزی ما را از همان راهی که رفته‌ایم برای پدر و مادرمان برمی‌گردانند و یا عده‌ای هم به پدرومادر نمی‌پیوندند و جسم  پاکشان همان‌جایی که شهید شده‌اند به خاک سپرده می‌شود که ارزش بسیاری دارند. ای‌کاش من هم‌جایی که شهید شدم دیگر جسمی برای بازگرداندن نداشته باشم شاید خداوند مرا مورد رحمتش قرار دهد.

از شما که ازخودگذشتگی کرده‌اید خجالت می‌کشم. هرگاه که  من  از مرخصی می‌آمدم و به‌صورت پدرومادر که در صورت غم‌زده‌شان نگاه کنم و از سویی به یاد دوری از دوستان فهمیدم و به حال خودم نظاره می‌کردم و بر آنان غبطه می‌خوردم ولی حال که  پای به معراج  شهادت گذاشته‌ام و به‌زودی از این زندان رهایی می‌یابم و به منزل مقصود خودم خواهم رسید بسیار خوشحال هستم که خداوند بزرگ این قوز عظیم را نصیبم کرده و مرا به معراج فرستاده شاید با شهید شدن موجب بخشش گناهانم را فراهم کرده و خداوند مرا جز صالحان قرار دهد.

و اما قسمت دوم سخنانم با دوستان عزیزم است آن‌هایی که مرا در این راه قراردادند و تا آخر با من بودند آن‌هایی که بسیارشان به شهادت رسیدند و عده‌ای که به‌زودی با من به معراج می‌روند آن‌هایی که مانند بعضی وقت‌ها باهم به یاد من می‌افتند از آن‌ها بسیار سپاس گذارم و به آن‌ها می‌گویم اگرچه  من می‌روم ولی هیچ‌گاه شمارا فراموش نمی‌کنم و یاد خوبی‌های شما در ذهنم می‌ماند پس از شما چند چیز را می‌خواهم که بعد از من انجام دهید. اول آنکه پیر جماران را تا آخر همراه باشید و هیچ‌گاه او را تنها نگذارید که تنها نور این تاریکی است پس خود را رها کنید. دوم مسئله دیگر جنگ است که دیگر توجیه نمی‌پذیرد و با هیچ توجیهی نمی‌توان از آمدن  به جبهه منصرف شد. دیگر وقت آن رسیده است که هر چه زودتر جنگ را باقدرت تمام از دشمن برد و پیروز شد.

هزاران چشم خانواده شهید داده و معلولین و مصدومین  جنگ به ما دوخته‌شده است. پس مردانه بجنگید و به فکر پیروزی باشید و در شهرها هم همیشه جلوی فساد را بگیرید تا دامن‌گیر جامعه نگردد جلوی افرادی که می‌خواستند فساد را رواج دهند انقلابی بگیرید و آبروی شهیدان را حفظ کنید و نگذارید خون شهیدان ایران پایمال گردد به خدا  در حفظ انقلاب  کوشا باشید تا خداوند متعال شمارا ببخشد و اما در پایان مقداری با پدرومادر و خانواده عزیزم سخن می‌گویم. پدر و مادری که باکار و زحمت بسیار و رنج و دردهای بی‌حدوحساب مرا بزرگ کرده‌اند. من خود شاهد زحمت کشیدن آن‌ها بودم شمایی که چشم امید بر من دوخته‌اید و آرزوی سلامت بودن من را داشتید. شمائیکه بسیار ناراحتتان کردم  و هیچ‌گاه نتوانستم فرزند خوبی برای شما باشم و شمائیکه آرزو داشتید مرا در لباس دامادی ببینید ولی حال مرا قطعه‌قطعه مشاهده می‌کنید لباس عروسی زیباتر از این نیست  آخر من نزد شما امانتی بیش نبودم. پس ناراحت نباشید و شیون نکنید  زیرا دشمنان من با دیدن شما خوشحال می‌شوند و هرگز نگویید ناکام! چراکه حالی بهتر از شهادت وجود ندارد که آنهم بزرگترین آرزوی من بود پس مرا حلال کنید و برای من دعا کنید؛ و اما برادر عزیزم از شما هم بسیار تشکر می‌کنم  زیرا برادر بسیار خوبی برایم بودید.   
 
درراه خدا شهید شدم و افتخار می‌نمایم؛ و اما خواهران بسیار خوب و مهربان و عزیزم، شما هم با حفظ حجاب اسلامی راه من را ادامه دهید و هیچ‌گاه امام را تنها نگذارید. باشد که مورد رحمت خداوند قرار گیرید.

دیگر چیزی به یاد ندارم که اگر کسی از من طلبکاری است  به خانه‌مان مراجعه کند و بگیرد و یا ببخشد و از هرکسی چیزی طلب دارم می‌بخشم.

به امید پیروزی رزمندگان، طول عمر برای امام امت و صبر برای خانواده شهدا

 شهید مجید اسفندیارپور فرزند بهمن بیست و هفتم خرداد 1345 در شهر بروجن از توابع استان چهارمحال و بختیاری به دنیا آمد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت و سوم اسفند 1364 در فاو به شهادت رسید.


انتهای پیام/1030ج
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

خبرهای مارا در پیام رسان های زیر دنبال کنید

تاريخ:

چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳

ساعت:

۰۰:۰۸:۱۰

8 May 2024