۰
plusresetminus
تاریخ انتشارچهارشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۰۸:۲۷
کد مطلب : ۲۲۳۵۸
پیدایش و پیوند آل‌سعود و صهیونیسم؛

جبهه «صهیون-سعودی» مولود شیطانی قرن +تصاویر و ویدئو

گمانه‌هایی که درباره علنی شدن توافقات عربستان و رژیم صهیونیستی در رسانه‌های جهان منتشر می شود و جهت گیری های مشابه این دو نظام در جریانات سیاسی مختلف خاورمیانه، موجب شده تا اتحاد آل‌سعود و صهیونیست‌ها روز به روز خودنمایی بیشتری کند.
جبهه «صهیون-سعودی» مولود شیطانی قرن +تصاویر و ویدئو

به گزارش جهانبین نیوز به نقل از جام

پرده اول:

خوی استعماری و نژادپرستی یهودیان موجب گردید که با انقراض دولت یهود در بیش از 3000 سال پیش در اورشلیم (به ادعای کتاب عهد عتیق) تا به امروز، دولت و سرزمینی به نام اسرائیل وجود نداشته باشد، تا جایی که در توجیه این امر، "بن گورین" یکی از نخست وزیران رژیم صهیونیستی می گوید: "لازم نیست نام اسرائیل در تواریخ ثبت شده باشد، همین قدر کافی است که ما این نام را در دل خود ثبت کرده ایم."

 

پیدایش دولتی متشکل از یهودیان، حسرت تاریخی همیشه آنان بود، تا اینکه برای اولین بار "تئودور هرتزل" خبرنگار و نویسنده دانمارکی الاصل، کنفرانسی متشکل از 300 نفر از اندیشمندان و متفکران صهیونیست به نمایندگی از سوی 50 جمعیت یهودی را برگزار کرد.

 

این کنفرانس کاملا سری، در سوئیس و در سال 1897 با توجه به تغییر اوضاع سیاسی به سود غرب و به زیان شرق، مکان تاسیس یک وطن یهودی را مورد بررسی قرار داد و در همان سال کتابی به نام "دولت یهود" به رشته تحریر درآمد که در آن از قوم یهود خواسته بود با توجه به اینکه هر ملتی برای خود سرزمین و دولتی دارد، اینان نیز دولت یهود را در سرزمین فلسطین و یا آرژانتین تشکیل دهند. بعدها تشکیل دولت در اوگاندا نیز تحت بررسی قرار گرفت.

 

هرتزل برای انجام این طرح، همزمان با آماده سازی یهودیان برای مهاجرت به فلسطین، با سلطان "عبدالحمید عثمانی" ملاقات و گفتگو کرد و پیشنهاد هدایای گران قیمتی از جمله پنج میلیون لیره طلا داد و در مقابل خواهش کرد تا سلطان به آنها اجازه ورود و اقامت در سرزمین فلسطین به منظور کارهای تجاری و کشاورزی را صادر کند؛ اما سلطان عبدالحمید اقامت یهودیان و مهاجرت اروپائیان به آنجا را یک توطئه خواند و با مهاجرت و سکونت آنان در فلسطین موافقت نکرد. [1]

 

 

عبدالحمید عثمانی و تئودور هرتزل

 

 

از این به بعد تبلیغات شدیدی بر ضد عبدالحمید در قلمرو حکومت عثمانی شروع گردید و صفحات و اسناد تاریخی، شواهد بسیاری بر فعالیت های یهودیان علیه عثمانی و در قلمرو وسیع این امپراطوری وجود دارد.

 

شواهدی از جمله: "شورش شیخ بدرالدین- قاضی یهودی تبار اهل سماون- و همدستان یهودی او در زمان احیای دولت عثمانی به دست سلطان محمد اول عثمانی"، "مهاجرت حدود بیست هزار یهودی از شبه جزیره ایبری به عثمانی در اواخر سده پانزدهم و اوایل سده شانزدهم میلادی"، "نفوذ در دربار و حرمسرای عثمانی و دسیسه علیه شاهزادگان و نخبگان شایسته و قتل آنها مانند شاهزاده مصطفی (1553میلادی) و شاهزاده بایزید (1562 میلادی) پسران ارشد سلیمان قانونی و وزرایی همچون ابراهیم پاشا (1536 میلادی) و محمد سوکولی (1579 میلادی) که مخالف دسیسه های جنگ افروزانه علیه  شیعیان ایران بودند".

 

لازم به ذکر است تمامی این وقایع در کتب تاریخی جزئی از عوامل سقوط و انحطاط امپراطوری عثمانی ذکر شده اند.[2]

 

سر آمد این اقدامات، حمایت یهود از آمریکا و شرکت در جنگ جهانی اول به شرط تشکیل یک دولت یهودی در فلسطین بود.

در بهار سال 1917 رهبر و رئیس سازمان جهانی صهیونیسم "حئیم وایزمن" با ملاقات ها و گفتگوهای فراوانی که با دو مقام انگلیسی بلندپایه "وینستون چرچیل" و "آرتور جیمز بالفور" داشت، آنان را وادار نمود تا با صدور اعلامیه‌ای با تشکیل یک حکومت یهودی در فلسطین موافقت کنند.

 

بالاخره این اعلامیه یکسال قبل از سقوط خلافت عثمانی مورد موافقت نهایی بالفور وزیر امور خارجه انگلستان و ویلسن رئیس جمهور آمریکا قرار گرفت و امضاء شد.

 

سرانجام بعد از جنگ جهانی اول و انقراض خلافت عثمانی و اشغال سرزمین های سوریه و فلسطین و اردن و عراق توسط نیروهای انگلیسی، مهاجران یهودی همراه نیروهای انگلیسی، روانه صحرای سینا شدند و در آنجا سکنی گزیدند.

 

 

مهاجرت به سرزمین های اشغالی در خلال دهه 40 میلادی

 

 

با گذشت ایام و با تلاش فراوان و شبانه روزی صهیونیست‌ها و تمایل اروپائیان به اسکان یهودیان در خارج از خاک اروپا، در 24 سپتامبر 1948 رژیم اسرائیل تاسیس شد، در حالیکه حکومت شوروی سابق فقط بعد از 8 دقیقه از انتشار خبر تاسیس اسرائیل و ایالات متحده آمریکا پس از 11 دقیقه، رژیم غاصب صهیونیستی را به رسمیت شناختند.

 

 

اولین نشست های یهودیان صهیونیسم با دولت بریتانیا

 

 

پرده دوم:

پس از اتحاد ننگین "محمد بن سعود" و "محمد بن عبدالوهاب" که منجر به شکل گیری زیرساخت های حکومت وهابی-سعودی در عربستان شد، تا حدودا سال 1234 آل سعود بر شبه جزیره عربستان حکم می راند، مشهورترین روایت های تاریخی حکایت از حمایت همه جانبه استعمار انگلیس در پیروزی های آل سعود و وهابیان دارد، تا جایی که بنا بر ادعا و روایت "مستر همفر" (جاسوس انگلیسی) اساسا پیدایش و تحریک محمد بن عبدالوهاب، توطئه و حرکت انگلیس ها بوده است؛ روایتی که شواهد تاریخی زیاد دیگری هم دارد.

 

از گمانه هایی که درباره شکل گیری آل سعود وهابی وجود دارد بگذریم، واقعیت تاریخی دیگری وجود دارد که قابل کتمان نیست. در عصر سعود دوم (1163 ـ 1229) که وهابیان به او لقب "کبیر" داده ‏اند و در قساوت به حدی بود که حتّی مورخان وهابی هم نتوانسته‏ اند درنده‌خویی و قتل عام‌های هولناک او را پنهان کنند، اشراف حجاز و امرای عرب طی نامه‏ هایی، باب عالی (دیوان وزیراعظم عثمانی) را متوجه خطر روزافزون وهابیت در حجاز ساختند و به آنان فهماندند که این طایفه به عربستان بسنده نمی‏ کند و هدفش تسلط بر سراسر متصرفات عثمانی و همه مسلمانان است.

 

سرانجام دربار اسلامبول تصمیم به رسیدگی به قضیه وهابیت گرفت و "محمد علی پاشا"، حکمران مصر را مأمور کرد، لشکری مجهز به عربستان اعزام کند و سعودیان و وهابیان را از بیخ و بُن براندازد و این چنین شد که ریشه آل سعود در عربستان برچیده شد و نماینده حکومت عثمانی بر عربستان حاکم گردید. [3]

 

 

محمد علی پاشا، حکمران مصر در عهد عثمانی

 

 

با انحطاط قدرت عثمانی و در نهایت فروپاشی امپراطوری آنان، نوادگان سعودی مجددا به عربستان بازگشته و در کش و قوس های تاریخی فراوان سرانجام شهر ریاض، روز چهارشنبه چهارم شوال 1319 هـ ق برابر با دوازدهم ژانویه 1902 مـ به تصرف "عبد العزیز بن عبدالرحمن" درآمد و تا امروز با سیاست دیکتاتوری و سرکوب همچنان بر عربستان حکم می راند.

 

 

پرده سوم:

"حییم وایزمن"، یکی از بنیانگذاران رژیم اسرائیل و اولین رئیس جمهور این رژیم از قول چرچیل می‌گوید: «نخستین طرح و برنامه بریتانیا، تأسیس موجودیت سعودی و دومین طرح تشکیل و تأسیس موجودیت صهیونیستی به وسیله‌ی بریتانیاست».

 

"ملک فیصل" شاهزاده‌ی سعودی در فصلی از کتاب خاطراتش می‌نویسد: "ما و یهود پسرعمو هستیم، لذا راضی نشدیم آن‌گونه که برخی می‌خواستند آنها را در دریا غرق کنیم، بلکه می‌خواهیم با آنها در فضای صلح و امنیت زندگی کنیم." [4]

 

ناصر السعید در کتاب "تاريخ آل سعود" به ارتباط محرمانه و نزدیک آل سعود و بن گورین، بنیانگذار رژیم اسرائیل اشاره می‌کند و می‌نویسد: «عبدالعزیزبن عبدالرحمن (بنیانگذار دوره‌ی جدید سلطنت آل سعود) در سال 1915 به سرپرسی کاکس نماینده‌ی انگلستان در خاورمیانه کتباً تعهد داده است که خاک فلسطین را به یهودیان می‌بخشد!»

 

 

در سندی که برای اولین بار در مجله کویتی "العربی" در شوال سال 1329 موافق با 1972 میلادی منتشر شده، مکتوبی از سلطان عبدالعزیز ارائه شده است که در آن آمده است: «من سلطان عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل الفیصل آل سعود، هزاران بار نزد سرپرسی کوکس نماینده‌ی بریتانیا اقرار و اعتراف کرده‌ام که مخالفتی با دادن فلسطین به یهودیان بینوا یا حتی غیریهودیان ندارم و در این‌باره هیچ‌گاه از فرمان آنها [بریتانیا] تا قیام قیامت تخطی نخواهم کرد.»

 

وینستون چرچیل در سال 1945 پس از کنفرانس یالتا با عبدالعزیز ملاقات نمود و به او گفت: «برای من شرافت بزرگ و مسرت فوق العاده ای است که با مردی ملاقات نموده‌ام که حق بزرگی بر گردن من دارد. او دوست صدیقی در گرفتاری‌ها و سختی‌هاست و اگر او نبود، یهود به کمترین حق خود نمی‌رسید».

(چند ماه پیش از پایان جنگ جهانی دوم در یالتا، روزولت و چرچیل از یک سو و استالین ازسوی دیگر در باره تقسیم غنایم جنگی قبل از پایان آن به بحث پرداختند.)

 

 

وینستون چرچیل و عبدالعزیز عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل سعود

 

 

در ادامه "فهد بن عبدالعزیز" در اکتبر 1981، طی طرحی هشت ماده‌ای خواهان به رسمیت شناخته شدن موجودیت رژیم اسرائیل در جهان اسلام شد، این طرح مجدداً درقالبی دیگردر سال 1999 از سوی اميرعبدالله ارائه گردید.

 

 

پرده آخر:

دامن زدن به اختلافات مذهبی و تعمیق جریانات انشعابی اسلامی همواره مورد توجّه دشمنان اسلام قرار داشته است. این مسئله حتی در صدر اسلام و پس از آن با اختلاف در میان شیعیان و اهل سنّت سابقه ای دیرین دارد.

 

در دوره ای از تاریخ، شاهان عثمانی به عنوان امرای جهان اسلام حکم می راندند و فارغ از انتقادات تاریخی بسیاری که به این حکومت وارد است، اما شاید تنها امتیازشان این بود که تا قرن ها یک قدرت برتر جهانی تحت لوای اسلام در جهان حکومت داشت و در مقابل تجاوزات به کشورهای مسلمان از آن ها حمایت می‌کرد (مانند آن چه در دوره اول آل سعود اتفاق افتاد). 

اختلافات فرقه ای و دسته بندی های شیعی و سنی و بسیاری نحله های مذهبی در جهان اسلام نیز تا حدود بسیاری به این اتحاد اسلامی خللی وارد نمی کرد، البته تا زمانیکه دول استعمار به فکر تفرقه در جهان اسلام افتادند و شروع درگیری های حکومت سنی عثمانی و شیعه صفوی شاید آغاز این تفکر استعماری بود.

 

اختلاف در جهان اسلام و فروپاشی حکومت عثمانی به عنوان یک دولت اسلامی و یک قدرت برتر جهانی، بستر رشد دو مولد منحوس، "صهیونیسم" و "آل سعود" در جهان است. این نقطه اشتراک تاریخی در نقطه آغاز قدرت گیری این دو رژیم در کنار دیگر همانندی ها و همسویی های این دو، گویی نشان از یک جریان مشترک ضداسلامی دارد.

 

 

 

 

از زمان شکل گیری این دو رژیم در منطقه خاورمیانه؛ حافظه تاریخی جهانیان شاهد تجاوزات، کشتار، تحریم ها و تحرکات سیاسی منفی این دو رژیم علیه کشورهایی است که سعی بر مشی در اسلام راستین دارند، از آن روی که حکومت اسلام راستین خاطرات بدی برای آن ها دارد.

 

هر جا که اسرائیل  وارد کارزاری گردیده، آل سعود رفتارهایی حمایتگر را، هر چند نه به صورت آشکار از خود نشان داده و هر کجا که منافع آل سعود در میان بوده، همصدایی های تل آویو را در برداشته است.

 

جریان اشغال، کشتار و اخراج فلسطینیان بارزترین نمونه آن است و در ادامه تاریخ، تجاوزات به لبنان از جانب اسرائیل با سکوت معنادار آل سعود به عنوان داعیه دار سرپرستی جهان عرب مواجه گردید. حمایت از آشوب های سوریه، حرکت بر خلاف جهت انقلاب در بحرین و مصر و هزاران نمونه از این دست علائمی بر یک تبار مشترک در آل سعود و صهیونیسم است. تمامی فرقه های تروریستی و آشوبگر در جهان اسلام یا زاییده این دواند یا تحت حمایت. القاعده، النصره، بوکوحرام، داعش و غیره  مثال های بارز آن هستند.

 

 

 

 

نمونه دیگر جریان انقلاب اسلامی مردم ایران است، پیش و پس از پیروزی انقلاب و استقرار یک حکومت اسلامی و مستقل، صهیونیسم و آل سعود سعی در عدم توفیق این نظام داشته و دارند. از حمایت های امنیتی به رژیم پهلوی گرفته تا کمک نظامی و تسلیحاتی به رژیم بعث در طول جنگ تحمیلی.

 

اما گویی پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به واسطه مدل های مبتنی برحکومت اصیل اسلامی باعث تشدید این روحیه مخاصمت و نوسازی جبهه اتحاد صهیونی-سعودی گردید. این دو رژیم که روزی حکومت اسلامی عثمانی را مانع تجاوزات خود می دیدند، امروز با یک حکومت دیگر رودرو قرار گرفته اند، اما قلمرو حکومت جدید، مرزهای جغرافیایی و اقتدار نظامی نیست که قلمرو آن دل هاست.

 

این روزها آل سعود و اسرائیل در اظهاراتی مشابه از گسترش گفتمان انقلاب اسلامی به خارج از مرزهای ایران و توسعه اش به سراسر سرزمین های اسلامی و آزادی خواه، سخن می گویند و در مواضعی بسیار جالب، بهانه اقدامات خود در دنیا را جلوگیری از انتشار این گفتمان در خاورمیانه دارند.

 

نمونه آخر این اقدامات نیز تجاوز عربستان به یمن است. حملاتی که یادآور جنایات اسرائیل در فلسطین بوده و حتی خشونت سعودی ها در کشتار بی سابقه مردم یمن گوی سبقت را از کشتار مردم غزه توسط رژیم صهیونیستی ربوده است.

 

مؤسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل (INSS) در مقاله ای تحت عنوان "مبارزه در یمن: آزمون برای جماعت عرب" (The Struggle in Yemen: A Test for the Arab Collective) با برشمردن  یک سری دلایل ارائه منطقی در جهت منافع رژیم تل آویو می نویسد: اقدام ائتلاف به رهبری عربستان در یمن، منفعت زیادی برای اسرائیل دارد. [5]

 

 

 

 

گمانه هایی که درباره علنی شدن توافقات عربستان و رژیم صهیونیستی در رسانه های جهان منتشر می شود و جهت گیری های مشابه این دو نظام در جریانات سیاسی مختلف خاورمیانه، از جمله پرونده هسته ای ایران، موجب شده است که جبهه صهیون-سعودی روز به روز آشکارتر گردد.

 

آل سعود این روزها اقداماتی مرتکب می شوند که در جهان اسلام نیز یا مثالی مانند اسرائیل داشته باشد و گویی قرار است که در میزان و نوع جنایت نیز اسرائیل تنها نباشد بلکه همانندی داشته باشد و فشار جوامع حقوق بشری از دوش صهیونیست‌ها کم شود.

 

دو رژیمی که نطفه‌شان با سقوط یک حکومت مرکزی اسلامی (عثمانی) شکل گرفت و آبشخور توسعه و استثمار گری‌شان اختلاف در جهان اسلام بوده است و همیشه تاریخ سعی در انشقاق جهان اسلام داشته اند، امروز با یک "بیداری اسلامی" مواجهند که در کلام خود اینان متاثر از گفتمان انقلاب اسلامی است که خود ریشه در تعالیم اهل بیت دارد که "هیهات من الذله".

 

آل سعود و صهیونیسم دو روی یک سکه اند  که امروز با سد بزرگ اتحاد جامعه اسلامی روبه روست که از هر جهت منافع و حیاتشان را به مخاطره می اندازد. پس دوباره باید سگ زرد با برادر شغالش در یک جبهه متحد شوند.

 

شاید فرود هواپیمای سعودی در "فرودگاه بن گورین" که طبق برخی گزارش ها حامل ولیعهد جدید عربستان [6] در بحبوحه تجاوز آل سعود به یمن، تصویری کنایی و استعاری باشد از پیمان شوم تاریخی آل سعود و رژیم صهیونیستی.

 

 

 

لینک دانلود ویدئو

 

 

پی‌نوشت:

[1]. والقعنا المعاصر، محمد قطب، مؤسسه المدینه للصحافه و الطباعه و النشر، المملکه العربیه السعودیه، 1986م، ص 380

[2]. رجوع به، مقاله "علل انحطاط و فروپاشی عثمانی"، شهبازی عبدالله

[3]. هذه هي الوهابيه - نویسنده:مغنیه، محمد جواد-ناشر:منظمه الاعلام الاسلامی محل نشر:تهران - ایران

[4]. خاندان سعودی را بشناسیم؛ ناصرالسعید، ابومیثم، موسسه‌ی انتشارات فراهانی، تابستان 1367

[5]. http://www.inss.org.il/index.aspx?id=4538&articleid=9102

[6]. http://www.i24news.tv/en/news/israel

 

انتهای پیام/1020ج

ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

خبرهای مارا در پیام رسان های زیر دنبال کنید

تاريخ:

پنجشنبه ۵ دی ۱۳۹۸

ساعت:

۲۲:۰۰:۳۶

26 Dec 2019