۰
plusresetminus
تاریخ انتشاريکشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۰:۴۱
کد مطلب : ۱۴۷۲۴

ای کاش «لیلا»ی کن ‏می فهمید...

هراز گاهی دلمان می گیرد، غصه امانمان را می برد، می بینیم ‏شهرمان و محله مان گردو غبار سکون گرفته، اما به ناگاه انواری ‏دلمان را جلا می دهد، غصه هایمان را می زداید و شهرمان و محله ‏مان به تکاپو و جنب و جوش می افتد . ‏
ای کاش «لیلا»ی کن ‏می فهمید...
به گزارش جهانبین نیوز به نقل از سلام لردگان، مادر شهید صبوری، بالاخره آدرس گرفت و نشان شهید دلاورش در ‏منطقه سومار را گرفت. دلش، غصه اش و ... تسکین گرفت حال ‏کسی می باید ببوسد دست این مادر را چرا که حاجت گرفتن در ‏بوسیدن دست مادر شهید صبوری و مادران شهید صبوری هاست.‏

آری شهید گمنام آورده اند هر کس به هر کاری که مشغول است ‏می آید، می آید تا حاجت بگیرد اما نه حاجت تنها، بلکه بعضی ها ‏می آیند تا آدرس بگیرند آن هم آدرس مفقودی بچه شان در سومار ‏را .‏

روی سخنم با خانم بازیگر سینما و تلویزون این مرزو ‏بوم است .‏

او که فیلم «جدایی نادر از سیمین» جایزه اسکار می گیرد. باید جایی ‏جبران نماید. پس چه بهتر اینکه در جشنواره سراسر مبتذل "کن" .‏

ای کاش «لیلا»ی کن می دانست آرمینا اکنون منتظر لمس بوسه ‏های محبت آمیز است .‏

ای کاش «لیلا»ی کن می فهیمد علیرضا هر روز به عکس بابا نگاه ‏می کند و از پشت قاب شیشه ای بوسه می دهد به پدر شهیدش ‏‏.‏

ای کاش «لیلا»ی کن می فهمید آن موقع که بوسه بر گونه های ‏ژیل ژاکوب می زد، مادران شهیدمان بوسه بر تابوت خالی فرزندان ‏شهیدش می زنند با کلی افتخار .‏

ای کاش «لیلا»ی کن می فهمید اما چه سود که «لیلا»ی کن نمی ‏فهمد، آرمیتا، علیرضا، غلامرضا، ابراهیم، حسین، مهدی، فاطمه، ‏زینب، رقیه و ... منتظر بوسه های محبت آمیزند. بوسه ای که در ‏آن اسکار وجود ندارد، بوسه ای که در آن بدنامی وجود ندارد بلکه ‏هر چه هست خوشنامی است و افتخار.‏

انتهای متن/ح‏
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

خبرهای مارا در پیام رسان های زیر دنبال کنید

تاريخ:

سه شنبه ۸ بهمن ۱۳۹۸

ساعت:

۰۵:۴۹:۵۷

28 Jan 2020