۰
plusresetminus
يکي از جلوه هاي کفر در حاکميت زمان قيام سيدالشداء عليه السلام و حضرت مهدي ارواحنافداه ، فرهنگ جامعه است .
مقايسه شرايط زماني دو قيام حسيني و مهدوي / توسعه ي کفر در تمام ابعاد و شکل گيري استکبار
به گزارش جهانبین نیوز در يادداشت بام ايران خبر آمده است:

حادثه و قيام اجتماعي ، در بستر يک سري شرايط اجتماعي رخ مي دهد . حادثه ي عاشورا و قيام حسيني و قيام و انقلاب مهدوي از اين اصل کلي مستثني نمي باشد . آن چه مهم است اين است که وقتي تاريخ و روايات را بررسي مي کنيم ؛ مي بينيم که وقوع شرايط اجتماعي مشابه ، باعث ايجاد اين دو قيام در گذشته و آينده مي شود.
اين شرايط اجتماعي را که به وجود آورنده ي اين دو قيام است ، در يک تقسيم بندي مي توان به سه سطح طولي تقسيم نمود :

توسعه ي کفر در تمام ابعاد در جامعه ي اسلامي
گسترش جهالت ، ضلالت، حيرت و بدعت در جامعه ي اسلامي
تبدل و دگرگوني ارزش هاي اخلاقي و مناسک فردي – اجتماعي

يک وقت سخن از کفر فردي است که اين مربوط به انکار وجود خدا در اعتقاد و انديشه ي انسان ها مي باشد . کفر و شرک در زمان قبل از بعثت ، از اين نوع بود ، کفر در جامعه ، بالاتر از کفر اعتقادي و فردي است ، به خصوص اگر يک جامعه با پسوند اسدالله باشد .
اگر کفر فردي تنها يک بعد دارد، کفر و باطل در اجتماع داراي سه بعد است :
کفر و باطل در بعد قدرت و مناصب اجتماعي (کفر سياسي) :
از اين کفر در فرهنگ قرآن با عنوان «طاغوت » از آن ياد شده است . (بقره آيه ۲۵۷) اين کفر در زمان ما در چهره ي دمکراسي و حکومت مردم بر مردم اهر شده است ، نه حکومت خدا و ولي خدا بر مردم .
کفر و باطل در بعد ثروت و مال (کفر اقتصادي ) :
اين کفر در لسان قرآن ، با عنوان «ملا» آمده است . (اعراف آيه ۷۵) و در زمان ما در چهره سرمايه داري و کاپيتاليسم بروز کرده است .
کفر و باطل در مورد لذت و برخورداري هاي اجتماعي (کفر و باطل فرهنگي ) :
از اين کفر در قرآن با عنوان «أتراف » نام برده شده و به کسي که در اين بعد کافر باشد (مترف) گفته مي شود .(اسراء آيه ۱۶) اين کفر در زمان ما در چهره ي اباحي گري ليبراليسم فرهنگي ، عرفان هاي نو ظهور ، امانيسم و .. جلوه گري کرده است .
اگرچه اين تقسيم را براي ابعاد کفر اجتماعي مي توان داشت ولي بايد گفت : غالبا" اين سه بعد در يک جامعه در فرد يا افرادي جمع مي شوند و هميشه درگيري است و به مبارزه مي پردازد نه يک بعد سرمايه داري و يا قسمت خواهي و يا ...

ظاهر سه بعد کفر و باطل را در شرايط اجتماعي زمان قيام سيد الشهداء و قيام حضرت مهدي ارواحنافداه مي بينيم :

باطل و کفر سياسي (طاغوت) : در بعد سياسي و کفر در قدرت ، مي بينيم که مناصب اجتماعي جامعه ي اسلامي را کساني چون يزيد که به سگ بازي ، بوزينه بازي ، نوشيدن شراب و هزاران فسق، فجور و فساد مبتلاست ، به عهده دارند ، امام حسين عليه السلام در پاسخ مروان (حاکم مدينه) که گفت : تو را امر مي کنم با اميرالمؤمنين يزيد بيعت کني که خير دين و دنيا در اين است ؛ فرمودند : « انا لله و انا اليه راجعون و علي الاسلام السلام اذ قد بليت الأمة برلع مثل يزيد و لقد سمعت رسول الله يقول : الخلافة محرمة علي آل ابي سفيان ، فاتحه . » فاتحه ي اسلام را بايد خواند آن گاه که امت دچار رهبر و پيشوايي چون يزيد شود و من از زبان پيامبر شنيدم که فرمودند : حکمراني و خلافت بر آل ابي سفيان حرام است . (الفتوح ، ج ۵ ص ۲۴) حاکم طاغوتي اختصاص به يزيد و پدرش معاويه ندارد ، بلکه مناصب اجتماعي و قدرت در سطوح پايين تر نيز به دست کساني چون عبيدالله بن زياد ، مروان و ... است و اين ها قدرت را در قضاوت ، مشاورت و ... به افرادي چون عمر و عاص ، شريح قاضي و ... مي دهند و بهترين روش در توسعه ي کفر در بعد سياسي اين است که مناصب اجتماعي به کساني داده شود که سابقه ي نسبتا" خوبي در اذهان مردم دارند يا بالاخره سابقه اي براي خود دست و پا کردند ، کساني چون عمربن سعد با پشتوانه ي سابقه ي پدرش سعدبن ابي وقاص و شريح قاضي که در زمان امير المؤمنين منصب قضاوت را به يدک مي کشيد .

در توصيف شرايط قبل از قيام حضرت مهدي ارواحنافداه نيز ، شرايط مشابهي در استقرار طاغوت و حاکميت کفر سياسي بيان شده است .

در روايتي از پيامبر اسلام وارد شده ، اولين چيزي که در جامعه ي اسلامي نقض مي شود حکومت و حاکميت ديني است .

«ريسمان هاي اسلام يکي يکي نقض و پاره مي شود و اولين چيزي که نقض مي شود ، حکومت و حاکميت ديني و آخرين آن ها نماز است » (معجم احاديث امام مهدي ، ج ۱ ، ح ۱۱۸، ص ۳۶۹) جالب است که در اين روايات ، نقض حاکميت اسلامي ، ريشه و شروع نقض مناسک و اخلاق ديني دانسته شده است و از نماز به عنوان سر سلسله و ستون در بين مناسک ياد شده است ، چرا که وقتي ولايت و حاکميت معصوم بر جامعه نقض شد ؛ نماز در اين جامعه تقرب به ابليس است نه تقرب به خدا .

در برخي روايات نيز ، پيامبر اسلام خطر پيشوايان گمراهي را بالاتر از هر خطري دانسته است . و از حکومت سفها بعد از خود خبر داده اند و نسبت به تبعيت از آن ها هشدار داده اند . در برخي از روايات نيز درباره ي سطوح مختلف مناصب اجتماعي قبل از قيام مهدوي سخن رانده شده و گفته شده ، حاکمان دروغ گو ، وزراي فاجر ، علماي منافق و ... هستند که حاکميت را به دست مي گيرند ؛ چنان چه در زمان سيدالشداء ، اوباشي چون شمر ، شبث بن ربعي و ... حاکميت يافتند و کساني چون حجاج بعد از آن به مسند خلافت مسلمين در بخشي از جغر افياي اسلام رسيدند .

خلاصه اين که شرايط اجتماعي در هنگام قيام مهدوي و حسيني مشابه است و مناصب اجتماعي و قدرت بدست منحرفين از دين مي باشد ، کساني مانند اراذل و اوباش که با نام اسلام کافرانه حکمراني مي نمايند . و در اين جامعه محبوب مي شوند . (کان زعيم القوم اراذلهم)(معجم احاديث امام مهدي، ص ۴۶۰ ح۱۴۸)

باطل و کفر فرهنگي : يکي از جلوه هاي کفر در حاکميت زمان قيام سيدالشداء عليه السلام و حضرت مهدي ارواحنافداه ، فرهنگ جامعه است . کفر در اين بعد در جهت گسترش فساد و فضيلت زدايي از جامعه است ، به طوري که مذاق آحاد جامعه ي اسلامي را عوض نمايد و لذت قرب و عبوديت خداوند تبديل به لذت پرستش شيطان و اهوا شود . تحقق کفر در بعد فرهنگ جامعه به معناي توسعه ي لذت و شهوت مادي در جامعه است ، به طوري که گناه ، فسق و فجور در جامعه و بين تمام سطوح اجتماعي لذيذ شود و عبوديت خدا و لذت پرستش او از سکه بيفتد .

براي گسترش اين کفر بايد انسان را در سطح دهان ، شکم ، خوردن و خالي کردن نگه داشت و بايد او را از خويش و از مفاهيم توحيد و ضد او (کفر) غافل کرد تا نتواند مرز توحيد و کفر را بشناسد و بايد لذت زودگذر گناه ، مي گساري و زن بارگي را به او چشاند .

در روايتي از امام صادق عليه السلام در مورد بني اميه در باب توسعه ي کفر در جامعه به اين مطلب اشاره شده است که : « همانا بني اميه آموزش ايمان به مردم را آزاد گذاشتند ، ولي آموزش کفر و مفهوم ،مظاهر و ابعاد آن را آزاد نگذاشتند تا وقتي مردم را عملا" به طرف کفر بردند ، آن ها نتوانند تشخيص دهند .» (کافي ج ۲ ص ۴۱۵) .

امام صادق عليه السلام نکته ي عجيبي در اين روايت اشاره مي فرمايند و آن اين که براي شناخت چهره ي حاکم اسلامي بايد مقابل آن ، يعني چهره ي طاغوتي نيز شناخته شود و براي اين که معناي صحيح و واقعي توحيد در جامعه فهميده شود ، بايد کفر و ابعاد آن براي آن جامعه تبيين شود تا به اسم اسلام ، حاکميت طاغوت را بر ذهن ، قلب و عمل مردم سوار نکنند .

جالب است بدانيم که کفر فرهنگي ، تغيير مذاق جامعه و بردن جامعه به طرف اشراف و لذت جويي ، تنها از طريق آموزش غلط به جامعه صورت نگرفت ، بلکه حاکمان و خواص فساد و تباهي را به جامعه تزريق کردند ، به طوري که فساد حکام اسلامي و جامعه ي اسلامي به خصوص در نيمه ي دوم قرن اول و قرن دوم باعث شد پايگاه اسلام ، يعني مکه و مدينه در زمان بني اميه و بني عباس تبديل به مرکز فساد شود .

دقيقا" همان گسترش کفر فرهنگي که منجر به قيام سيدالشهداء شد و فسادي که در حاکمان و خواص چون معاويه ، يزيد ، خالدبن وليد، محمدبن اشعث ، و همچنين در آحاد جامعه ي اسلامي مي بينيم ، در توضيحات زمان قيام امام مهدي ارواحنافداه ديده مي شود . در روايتي از اميرالمؤمنين عليهالسلام زواياي مختلف گسترش کفر در بعد فرهنگ جامعه بيان شده است : « ... و کانت الامراء فجره ... و استعلن الفجور و الاثم و الطغيان ... و تفقه لغير الدين » حاکمان اصل فسق ، فجور و فسادند و فجور و گناه و طغيان علني مي شود ، تفقه نيز براي غير دين صورت مي گيرد . (کافي ج ۴ ص ۱۹۱ ح ۶۷۳ ) .

کفر اقتصادي (ملا) : کفر اقتصادي يکي ديگر از ابعاد کفر در جامعه است ، جامعه ي اسلامي مي تواند پسوند اسلامي بودن را به يدک بکشد ، ولي ثروت و رفاه در آن جامعه حرف اول را بزند در طول تاريخ اسلام پول و ثروت يکي از ابزارهاي دست حاکمان براي خريد خواص جامعه م همراه کردن توده ي مردم بوده است .

خواص و عوام در زمان معاويه و يزيد ، چشمشان پر است از زيبايي کاخ سبز معاويه و سکه هاي رنگارنگ آن . عمربن سعد نيز که مانند پدرش از ثروت زمان خلفا نتوانست بگذرد ؛ نمي تواند از گندم ري و ثروت پنهان در خاک ري بگذرد و بر سر دو راهي از دست دادن گندم ري و سر حسين عليه السلام ، سر حسين را انتخاب مي کند . او و امثال او چون زبير و عبدالرحمان بن عوف از روش اقطاب خود در جبهه ي کفر و باطل تبعيت کردند . همه ي اينها محصول توسعه ي کفر واقتصادي در جامعه هستند ، زبير همان است که رسول خدا لقب سيف الاسلام را به سبب مجاهدتش برسينه ي او نصب کرد ، اما هموست که با زني هم دست مي شود و بر علي عليه السلام شمشير مي کشد و مدال خود را تبديل به شمشير نفاق مي کند ، چرا که قبله گاهش شيطان و سجده گاهش دنيا و ملک بصره است .

سعد و امثال او بالاتر از عبدالرحمان با تمام سوابق نمي تواند از شمش هاي طلا ، رمه هاي گوسفند و گله هاي اسب خليفه بگذرد ، پس تکليف امثال عمربن سعد معلوم است .

دقيقا" گسترش کفر در بعد ثروت ، در زمان قيام مهدوي نيز مشاهده مي شود ، مثلا" در روايتي از پيامبر اکرم صلي الله عليه السلام در مورد تصرف مردم و حاکمان در بيت المال ، قبل از قيام حضرت مهدي ارواحنافداه گفته شده : « بيت المال مسلمين مال شخصي شمرده مي شود ، زکات را از آن خود مي دانند و امانت را غنيمت مي شمارند . » (کافي ج۱ ح ۱۴۸ ص ۴۵۹)

و در روايت ديگري تأثير توسعه ي کفر اقتصادي و ثروت اندوزي را تا انحراف عقيدتي و ايماني آحاد مردم متذکر شده است و ريشه ي اين انحراف عقيدتي را بهره بردن از عطاياي حاکمان جور مي شمارد ؛ يعني مبدأ اين کفر را در جامعه ي حاکمان مي داند .
پيامبر مي فرمايند : « طعام و ثروت حاکمان بعد از من ، هم چون ثروت دجال است ، هر که از آن بخورد ، قلبش منحرف مي شود . (کافي ج ۱ ح ۱۲۷ ص ۴۰۳)

آمنه احمدي/ کارشناس ارشد اصوال فقه
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

خبرهای مارا در پیام رسان های زیر دنبال کنید

تاريخ:

دوشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۸

ساعت:

۰۵:۰۱:۵۱

20 Jan 2020