کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

ترانه های برزگری در چهارمحال و بختیاری

22 ارديبهشت 1394 ساعت 11:28

قوم بختیاری برای بیشتر مراسمات، حالات روحی، و موقعیت های خود نغمه و سرود دارند و شادی و دل تنگی هاشان را کلمه میکنند و زیر آواز میزنند تا با هم در این اتفاق ها شریک شوند.


به گزارش جهانبین نیوز وقتی مردم دانه های گندم را در دل زمین کاشتند دست از دعا برنداشته و این بار با نذر و نیاز و قربانی نمودن احشام خود، از خداوند متعال می خواهند تا کاشته شان چر محصول گردد. و این زمانی مشخص می شود که هنگام درو فرا رسد. پیر و جوان داس های خود را بدراشته و اشعار زیر را که نمونه ای از اشعار هنگام درو است را می خوانند:
میره مات بنگ زنه پر کلوری ماتی تی کل کل بزن تا جون بیا بزونی
Mire măt bonge zane pare kaluri mătiti kol kol bezant ă jun biyaow be zuni

سردسته برزگران به پیرزن خوشه چین که به علت پیری نمی تواند سریع خوشه چینی کند می گوید گندمهای بجای مانده را آرام آرام جمع کن تا مثل ما سر زنده باشی و زانوهایت قوت بگیرند.
گندمی داهول مک ورت گروسم داسمه دجا کنم پلم نیفروشم
Gandomi dăhul mako varet gorusom dăsome dojă konom palom niforušom

برای نجات گندمها، مترسک درست نکن می ترسم، فرار می کنم. داسم را می شکنم و دوتکه می کنم اما گاو نر جوانم را نمی فروشم.
چویل تُ بو مده مو ز بو تُ سیرم موده بو دادنت مو گرمسیرم
Čavile to bu made ze bu to sirom movade bu dădanet mo garmesirom

ای چویل اینقدر بوی خوش نده من از بوی تو سیرم. اوج زمان بو دادنت من به گرمسیر رسیده ام.
برزگر نو برزگر داکت بمیره کنک وا سر منه ره خرمه دیره
Bazegar no barzagar dăket bemire kanake vă sar mane ra xarme dire

ای نوجوان برزگر تو با سن و سال کمی که داری چگونه بسته گندم را بر سر گذاشتی و می خواهی تا خرمن ببری مگر تو مادر نداری، مادرت برایت بمیرد.
پرپر کموترون نر نر گرازون نیلنمون شو لیز کنیم پشخه لنگ درازون
Perpere kamuntarun nernere gorăzun nilenmun šaow liz konim pašxe leng derăzun

پرپر زدن کبوترها و سر و صدای گرازها از یک طرف، شب ها هم پشه های نیش دراز نمی گذارند بخوابیم.
(منظور هنگامی است که برزگر برای درو کردن محصول در خوزستان مانده است)
چک چک چک چویل شرنگی برفو قهقهی کوگ دری نیلنمون کنیم خو
Čak čake čake čavil šorongiye barfaow qahqaye koge deri nilenmun konim xaow

صدای شکستن چویل و آب شدن برف ها و قهقهه کبک های دری نمی گذارند که بخوابیم.
گم جاز گم چویل گم چلچله ورد بدینس باد شمال تا سیم بیاورد
Gome jăz gome čavil gome čelčeleverd bedines băde šomăl tă sim biyăverd

این سه گیاه هم برای خوشبو کردن و هم برای مرهم زخمی است به باد بدهید تا توسط باد شمال آن بوهای خوش به مشام من برسد.
ای شمال بادی اگن ت باد شمالی خور ز گوشه جی یرم اگن ت داری
Ey šomăl bădey egon to băde šomăli xavar az gušeye jiyaram egon to dări

ای باد شمال می گویند تو باد شمال هستی که خبر از جگر گوشه من داری
ای شمال بادی رو بزن و زیر میناس یه نشونی سیم بیار ز عنبر ناس
Ey šomăl bădey raow bezan ve zire meynăs ye nešuni sim biyăr ze anbare năs

ای باد شمال برو و به زیر روسری او بزن و نشانی از بوی خوش گردن او برایم بیاور
گرمه سیرمی چی خوی سیت بیارم برفو و مشک دو چویل و کنارم
Garme sirimay či xoy sit biyărom barfaow ve maške du čavil ve kenărom

ای گرمسیری من (ای یار من که در گرمسیر هستی) چه چیز می خواهی تا برایت بیاورم؟ گرمسیری در جواب می گوید: برف در مشک دوغ و چویل کنار من بگذار.
ایچینم چویل دسم ز مچ افتا ایخورم برفو، حین و دلم با
I činom čavil dasom ze moč oftă ixorom barfaow hin ve delom bă

آنقدر چویل را با دست می چینم تا مچ دست من از کار بیفتد. برف آب شده می خورم مانند این است که خون به دلم جاری می شود.
چویل و دس کنم و دندون کنم پاک زیر سر یارم بنم زلفس نگره حاک
Čavil ve das konom ve dendun konom păk zire sar yărom benom zolfes nagre hăk

چویل را با دست می چینم و با دندان خود پاک می کنم و زیر سر یارم می گذارم تا از عطر دل انگیز او موهای یار من خوشبو بشود و خاک نیز بر روی موهایش ننشیند.
کگ کُ بید می چویل سر برف موندگار وا بید می بر عرو حرف
Koge ko bidomay čavile sare barf mundegăr văbidomay bare araw harf

کبک کوه بودم و چویل سر برف و ماندگار شدم در سرزمینی که عرب زبانند.
کگی مخو مخو ریگی من صداتی پشتی و تاراز که زرده شا و شاتی
Kogi maxu maxu rigi men sadătay poštetay ve tărăz to zarde ša ve šăti

ای کبک آواز نخوان مثل این که ریگی در صدای توست، پشت تو به کوه تاراز است و کوه زرد (زردکوه) در کنار توست.
کگی مخو مخو ریگی من گلیتی پشتتی و تاراز که زرده ری و ریتی
Kogi maxu maxu rigi men gilitay poštetay ve tărăz ko zarde riveritay

ای کبک نخوان انگار ریگی در گلوی توست پشت تو به تاراز است کوه زرده روبروی توست.
قهقهی کگ دری ز ک شنیدم م گدم کگ خمه دیم سیس تنیدم

صدای کبک های دری را از کوه شنیدم من گفتم تو کبک خودم هستی من هم مانند کبک دم خودم را برایت تکان دادم.
کی بو شادی و زلفلت کشم بو طبل و شادی زنم چی حاکم تو
Key bu šădi ve zolfalet kašom bu table ve šădi zanom či hăkome nu

ای کاش لحظه های شادی بخش بوییدن موهای تو فرا برسد تا آن موقع همانند حاکم تازه طبل شادی بزنم.
کی بو شادی و زلفلت کشم دس بل و شادی زنم چی حاکم مس
Key bu šădi ve zolfalet kašom das table ve šădi zanom či hăkeme mas

کی می شود شادی آن لحظه ای فرا رسد که به موهایت دستی بکشم و همانند حاکم مست طبل شادی بزنم.
چشمه گندم کال هرجک نکنی حشک م دیدم تیله زنی دس وی تی ششت
Češmeye gandome kăl harjek nakoni hošk mo didom tile zani daso ri ve ti šošt

چشمه ای که در کناره های آن می توان گندم کاشت را نگذار خشک بشود، اگر شده به خاطر آن زن جوانی که همیشه دست و صورت و چشمان خود را می شوید، از چشمه محافظت کن
جنه چیدم گندم چه مناله کی بینم شادی تلکم بیاهه
Jone čidom gandome če manăle key binom šădiye tulakom biyăhe

از چیدن جو راحت شدم گندمها نیز چه پُر محصول خواهند بود، ولی هنگام دروی برنج چه موقع فرا می رسد تا بساط چیدن برنج را نیز فراهم کنم و خیالم راحت بشود.
وارستن برزگرون ری کردن وامال نه سوار بسون رسه نه بالنده وابال
Vărasten barzegarun ri kerden vă măl na suvăr besun rasa na bălende văbăl

برزگران از کار فارغ شدند (و درو تمام شد) بطرف خانه می آیند. آنان با سرعت به طرف خانه و آبادی می آیند آن چنانکه نه اسب سواری و نه پرنده ای به آنها نمی رسد.

بطور کلی قوم بختیاری برای بیشتر مراسمات، حالات روحی، و موقعیت های خود نغمه و سرود دارند و شادی و دل تنگی هاشان را کلمه میکنند و زیر آواز میزنند تا با هم در این اتفاق ها شریک شوند. ترانه های برزگری یکی از همین انواع آواکارهاست که در موقعیت های مختلف خوانده می شود، گاه همان حرف زدن معمول در بین کارگران مزرعه است:
میر مات جار ازِنه هُی پَر کلوری خوشه چین بافنه بُورد په مر تو کوری؟

جاهلی و کاملی مندن به مزارگه داد و بیداداِکنن نَمندیم به وارگه
که همان حرف های معمول برزگران در مورد سختی کار یا دیگر مسائل کاریست. اما گاه برزگران به دیگر مسائل نیز در ترانه هایشان دل می دهند! برزگری که از معشوق خود دور است او به سردسیر و معشوق به گرمسیر و یا برعکس:

زهر مارُم با نون و گندم نُو یار خُم به گرمسیر ناشتا زنه دُو
زهر مارُم با نون و گندم و ماس یار خُم به گرمسیر ناشتا زَنه داس
گاه این گفتگوی عاشقانه هنگامی رخ می دهد که عاشق و معشوق دوش به دوش هم داس میکشند و در گوش هم ترانه ها را پچ پچ میکنند:
زهر مارم با اُوی که تو یاری قَد تو باریکه تاب مشک نداری
گاه این ترانه ها شکل دغدغه و نارضایتی دروگر را بیان میکند حالا میخواهد از ارباب باشد یا از اسبی که باب میل صاحبش نیست:
ملک میر مالِس ممیر دیم کالس فراوون برزگر تُم بس نریید! نه به مو چه تووون
رگ رگی رگ منار داک داره به تاراز مونه بور کُور میار به چنت کُنم ناز
یا
کَن کَن مالا دلم ره وا باسون مو چَندی وا سر زنم جا واگه هاسون
که باز در همین بلال ها هم دغدغه های اجتماعی و عاطفی شان مشهود است:
کاشکی مُو بیدم ره دار قله تُل باج ره نه گِریدم، بوسی ز لُو گُل
کاشکی مُو بیدم مرغ مِنه هوشت اِ چیدم هیرده برنج زیر بال کُوشت
گاه این سرودها شکل شادی و جشن و عروسی به خود می گیرد و خواند می شود:
بیو بریمس بیو بریمس تا کُنار مام زرد دست و پامونه حنا رشته ، پر پامون خار زرد
بیو بریمس بیو بریمس تا کنار حیدری دست و پامون حنا رشته اشکنیم انگشتری



انتهای پیام/1020ج


کد مطلب: 22349

آدرس مطلب :
https://www.jahanbinnews.ir/news/22349/ترانه-های-برزگری-چهارمحال-بختیاری

جهان بین
  https://www.jahanbinnews.ir